علی الکورانی در صفحه۲۱۴ کتاب عصر ظهور خود به نقل از بحار مینویسد:
"روزى اشعث بن قیس از میان صفوف جماعت گذشت تا خود را به نزدیکى امیرمؤمنان علیهالسلام رساند، بعد رو به آن بزرگوار کرده و گفت: اى امیرمؤمنان این سرخرویان (ایرانیان) که اطراف شما را گرفته و نزدیک شما نشستهاند بر ما چیره شدهاند. در این لحظه که حضرت کاملاً سکوت فرموده و سرش را به زیر افکنده و با پاى خود آرام به منبر مىکوبید (یعنى اشعث چه گفتى) ناگهان صعصعه بن صوحان که یکى از یاران باوفاى حضرت بود گفت: ما را با اشعث چکار! امروز امیر مؤمنان (ع) دربارۀ اعراب مطالبى را مىفرماید که همیشه بر سر زبانها خواهد ماند و فراموش نمىگردد، سپس حضرت پس از درنگى اندک، سر را بالا گرفته و فرمود: کدامیک از این شکمپرستان بىشخصیت مرا معذور مىدارد و حکم به انصاف مىکند، که برخى از آنها مانند الاغ در رختخواب خود مىغلطد و دیگران را از پند آموختن محروم مىسازد! آیا مرا امر مىکنى آنان (ایرانیان) را طرد کنم، هرگز طرد نخواهم کرد. چون در این صورت از زمرۀ جاهلان خواهم بود؛ امّا "سوگند به خدایى که دانه را شکافت و موجودات زنده را آفرید، ایرانیان شما (اعراب) را براى اینکه به آئین اسلام برگردید سرکوب مىکنند آنگونه که شما در اوائل، آنان (ایرانیان) [را] مىزدید تا داخل در دین اسلام شوند.(۱۵)
منبع:رجانیوز