نامه به حسن

سلام حسن!

بعد از رفتن محمدعلی فکر کردم دیگر کسی را ندارم فکر کردم که دیگر یار و غم خواری، کسی که به درد دلم گوش دهد ندارم ولی خدا از آنجا که همیشه به من لطف داشته است و دارد یاری نصیبم کرد که به داشتنش افتخار می کنم.

بله مولایم علی (ع) در همین روزی که تولدت بود مانند این بود که تولد من و شاید هم بیشتر. مولایم! مهرت قلبم را گرفته، مهرت بر دلم خانه گزیده است و از خدا می خواهم که برای لحظه ای قبرت را در آغوش کشم.

مولایم! در روز تولدت من هم بار دیگر تولد پیدا کردم. مولایم! تو در این روز به دنیا آمدی در خانه کعبه، من هم بر سر قبر "محمدعلی بدنیا آمدم".

* پنج شنبه ۱۵فروردین ۱۳۶۴ (۱۳ رجب ۱۴۰۵ هـ .ق)

همچنین ببینید

خاطرات شهید مشتاق

یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۶۴                             بسمه تعالی دیگر روز انتظار تمام شد دیگر وقت عمل …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *