خانه / شهدای مسجد / 9- شهید امیر پلنگچی / دست نوشته ای برای شهید محمدعلی زمانی نیا

دست نوشته ای برای شهید محمدعلی زمانی نیا

بسم اللّه الرحمن الرحیم

محمدعلی زمانی نیا شهیدی وارسته، الگو و نمونه، یادم می آید این شش ماه آخر او را اینقدر دوست می داشتم و یادم نمی رود موقعی که گفت امیر جان درست را بخوان و مواظب اعمالت باش.

 هنوز زمزمه های آخرینش ازیادم نمی رود، موقعی که صبح ۲ هفته قبل ازحرکتش به سوی جبهه،او را در مدرسه دیدم، آنروز تمامی بچه های مسجد در هنرستان دور محمدعلی حلقه زده بودند و او می گفت من با خوشحالی خنده های آخرین را بر روی لبهایش می دیدم .

 خاطرات محمدعلی را هیچ کس از یاد نمی بردند، می دانی چرا چونکه محمدعلی قسمتی از روحمان را اشباع کرده بود، محمدعلی را نمی توان از یاد برد، یاد بردنش یعنی قرآن را به نسیان و فراموشی سپردن محمدعلی را فراموش ساختن یعنی مسجد را از یاد بردن، محمدعلی را ذکرش را نگفتن یعنی اینکه به ادامه جلسه بی علاقه بودن، محمدعلی گلی از گلهای سر سبد جلسه ما بود، او در عین حال که تواضع و برادری را داشت اما در مقابل انسانهای سر به هوا و هوس داده با حالتی متواضعانه و برخوردی برادرانه و رویی گشاده حرف می زد و آنها را به یادگیری قرآن و معنویت می خواند.

 آری ، قلب نورانی محمدعلی بارها قلبمان را سیراب می کرد، خدا را شکر بخاطر این همه دوستی بی ریا و بی شرک. وقتی که به یادش می افتم از شدت ناراحتی به خود می پیچم و خاطرات آخرش را فراموش نمی کنم، محمدعلی کلامی استوار و سخنی شیوا داشت با کوچکترین حرف جواب مشکلات را حل می کرد. آخ می دانی محمدعلی چقدر با ما به خوبی صحبت می کرد او می گفت اسلام یعنی محبت.

محمدعلی تمام وجودش همراه با اخلاص بود محمدعلی وجودش را تقوا فرا گرفته بود و در آخرین روزها  در جلسه همراه با خنده ای شاد و به یاد ماندنی گفت:

 

 بچه ها بیشتر قدر این دوستی ها را بدانید، و بیشتر مواظب اعمالتان باشید چون روز آخرت باید جوابگو باشید،

 

 آری او همچنان در دنبال خط خونین شهدا راه حق و حقیقت را پیمود و به سر منزل ابدی رفت و جهان باقی را به جهان فانی ترجیح داد و راه صد ساله را در یک شب پیمود و به وصال و لقای یار شتابان به میدان عشق و ایمان رفت خدایش رحمتش کند، او که در نوشته های زیبا و بیاد داشتنی خودش می نویسد: به امید اینکه با بالهای تقوا و ایمان پرواز کنم ، آریاینچنین دانشجویی،و اینچنین یاوری این چیزهای معنوی را خواهد داشت، او که در آخرین دیدار دستش را تکان داده و آن را وهمراه با دو تن دیگر از برادران خداحافظی کرد در همان لحظه در حالی که داشتم به آخرین لحظات نگاه می کردم ، و بعد به فکر شهادت ، می دانی چرا؟ چون او دیگر هیچ چیز از این دنیای فانی برایش مطرح نبود. و در آخرین دیدار سفارش به دوستی و جلسه می کرد و خداحافظی آخر.

روحش شاد ادامه راهشان را به ما سپردند.

 

والسلام

۱/۱۲/۱۳۶۴ ساعت ۵   

آ- بهمن                   امیر پلنگچی               م-خ

 

همچنین ببینید

دست نوشته شهید پلنگچی-شماره ۲۶

دست نوشته شماره ۳۸ بسمه تعالی سلام علیکم و قلبی لدیکم؛ سلام علیکم و رحمه …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *