خانه / نشریه / پايتخت مقاومت / دزفول سرزمین افتخارات

دزفول سرزمین افتخارات

altبارها از دزفول گقته و شنیده شده است ولی ناگفته های زیادی راجع به دلاور مردی مردان و صبوری زنانش هنوز در سینه ها محبوس مانده است وقتی واژه های مانند مظلومیت. شجاعت. میهمان نوازی. صبوری. شهادت. غرور و ابهت را مرور میکنم یاد دزفول و دفاع مقدس دوباره برایم تداعی می شود.

هشت سال ایامی که هر چند کام مردم را تلخ نمود ولی همدلی و صمیمیت آحاد مردم چه شهری و چه روستایی این تلخی و سختی را سهل نمود آنچنان که مردان این دیار در جبهه ها و پیرمردان. کاسبها. زنان و کساتی که بضرورت کاری در شهر مانده بودن همانند میادین نبرد از جان و مال خود مایه میگذاشتند آنچنانکه بارها و بارها حدیث این مقاوت و ایثار را شنیده اید.

(بی دلیل نیست که دزفول را یک شهر دو جبهه و یک خاکریز نامیده اند)
در ادامه یک نمونه از هزاران نمونه ایثار و همدلی این مردم نجیب و بی ادعا را خدمتتان عرض مینمائیم.

با سلام ادب و احترام
در یک مأموریت با چندتا از بچه های لشکر ۱۰ سیدالشهداء تهران هم کلام شدم، یکی از آنها متوجه شد که اهل دزفولم، گفت خاطره ای از دزفولی ها دارم که هیچ وقت فراموشم نمی شود و به این صورت تعریف کرد.

یک روز بعد از ظهر با چندتا از همرزمان به دزفول رفتیم، شب شد، یکی از بچه ها شکم درد عجیبی گرفت، نزدیک میدان مثلث بودیم درمانگاهی دور میدان بود، وارد آن شدیم دیدیم منشی دکتر دارد جمع می کند که برود، سؤال کردیم دکتر هست، گفت هست ولی دارد می رود، دکتر متوجه شد که ما با آن وضع دوستمان به درمانگاه آمدیم. گفت بفرمایید داخل و به منشی گفت شما بروید دیرتان نشود.

دوستمان را معاینه کرد و نسخه ای نوشت گفت وسیله ای دارید گفتیم نه، سویچ ماشین خودش را داد به ما گفت شما بروید داروها را از فلان داروخانه بگیرید من و دوستتان منتظرتان می مانیم تا بیایید. موقعی که برگشتیم خودش کار تزریقات را انجام داد (سرم ، آمپول و…) کارش که تمام شد گفت شام خورده اید گفتیم نه، تلفن را برداشت زنگ زد منزل به همسرش گفت چندتامهمان دارم شام آماده کنید الآن می آییم. ما را با اسرار به منزل برد. بعد از شام گفت این موقع شب کجا می روید گفتیم پادگان، گفت امشب مهمان ما هستید انشاءالله فردا صبح خودم می رسانمتان. با اسرار ما را نگه داشت. شب منزل دکتر ماندیم و صبح بعد از صرف صبحانه ما را به پادگان رساند. اسم دکتر یادم نیست، هر جا هست خدا حفظش کند. تا زنده ایم فراموشش نمی کنیم و برایش دعا می کنیم.
خداوند دزفولی های خوب را حفظ کند. شادی روح شهدا صلوات یا حسین(ع) بنقل ازبرادرعلیرضا زارع
خدایا چنان کن سر انجام کار تو خشنود باشی و ما رستگار
سید عزیزاله پژوهیده

فرستنده: حمید کاج

همچنین ببینید

دزفول شهری ماندگاربا امتحان الهی

دزفول علاوه بر جغرافیای زیبای طبیعی آن که از نعمت های بیکران الهی برخوردار است …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *