خانه / نشریه / خاکریز عشق (صفحه 4)

خاکریز عشق

بر مدار ملکوت فتح

از دوکوهه به سمت شوش که به راه می‌افتی، نقشه‌‌‌ها خیلی به کارت می‌آیند، و کالک مناطق و طرح عملیات‌ها؛ و از آن‌جا به اهواز و خرمشهر و جاده‌ی شلمچه و ده‌کده‌ی حضرت ولی‌عصر علیه‌السلام و نهر خَیِّن، و جزیره‌ی بواریَن که در روبه‌رویت تا زیر افق و ابوالخصیب گسترده …

ادامه نوشته »

امروز چگونه شهید شویم؟

یادداشتهای یک شهید زنده دستی به شانه چپم خورد. وقتی برگشتم، کسی را ندیدم. از سمت راست آمده بود و جلویم ایستاده بود. چشم در چشم که شدیم، گفت: «حاجی جون نوکرتم!» و تا به خودم جنبیدم، دو طرف صورتم را بوسیده بود و داشت با دو تا دستش سرم …

ادامه نوشته »

سلام، آمدم، بپذیر

در سرزمین گلبرگ‌های پرپر شده شقایق، همراه با سبزه‌ها،‌ همنوا با ناله نسیم و جاری اشک شبنم، رو به قبله لاله‌ها، باید سلام کرد. باید سلام کرد بر آنانی که در آخرین فراز زیارتنامه‌ خود به زیارت سبز‌ترین سیرت و سرخ‌ترین صورت تاریخ نایل شدند. باید سلام کرد. بر زمزمه …

ادامه نوشته »

هدیه‌ای که امام هادی(ع) به گروه تفحص داد

alt

به گزارش فرهنگ به نقل از فارس، سال ۷۲ بود و شب میلاد امام هادى(علیه السلام)؛ چند وقتى مى‌شد که هیچ شهیدى پیدا نکرده بودیم؛ خود من دیگر بریده بودم؛ خسته شده بودم؛ روزهاى آخر کار بود؛ گرما که شدید مى‌شد، باید کار را تعطیل مى‌کردیم؛ بین پاسگاه ۲۹ و …

ادامه نوشته »

لبخند پشت خاکریز – بره گمشده عباس

با سر و صدای محمود از خواب پریدم. محمود در حالیکه هرهر می خندید رو به عباس گفت: «عباس پاشو که دخلت درآمده. فک و فامیلات آمده اند دیدنت!» عباس چشمانش را مالید و گفت: «سر به سرم نگذار. لرستان کجا، این جا کجا؟» خودت بیا ببین. چه خوش تیپ …

ادامه نوشته »

جانبازی که عکسش سوژه شد

چهارشنبه ۲۲ شهریور ۱۳۹۱ نیشابور :«سید رضا موسوی فر»، بریده بریده صحبت می‌کند دستهایش می‌لرزد و برای ادای هر جمله ای مکثی طولانی می‌کند. او مهربان و با محبت است همه را می‌نشاند و خودش پایین تر از همه می‌نشیند.

ادامه نوشته »

هم قد گلوله توپ بود

در روزهای آغاز سال جدید تحصیلی خالی از لطف نیست که یادی کنیم از نوجوانان و جوانانی که در بحبوحه دفاع مقدس، کتاب و دفتر را رها کرده و جای آن سلاح بدست از مدرسه وارد دانشگاه انسان‌سازی شدند.

ادامه نوشته »

حراج کلیه همسر یک جانباز بدلیل مشکلات مالی

متولد سال ۱۳۴۹ است. در زلزله سال ۶۹ و در حالیکه تنها ۲۰ سالش بوده، همسر اول خود را از دست می دهد. از همسر اول تنها یک پسر دارد که او نیز تحت تاثیر زخم زبان های ناجوانمردانه پدر را ترک کرده و به تنهایی گذران زندگی می کند. …

ادامه نوشته »

به یاد شهید علی سیفی

شهید علی سیفی یکی از شهدایی است که با اینکه اصلیتش آذری  بود ولی  رابطه ای عمیق با بچه  های دزفول و بخصوص بچه های مسجد خودمان از جمله یوسف جاموسی داشت. اما زندگی نامه شهید سیفی: شهیدعلی سیفی در سال ۱۳۴۴ در شهرستان مراغه در خانواده ای متدین و …

ادامه نوشته »