دو رکعت عشق- نوری

نوجوانی بیش نبود اما همه اعتقاد داشتند که آینده ای سبز و سعادتمند خواهد داشت. در یکی از روزهای قبل از عملیات والفجر ۸ گفت: احساس می کنم که برای رسیدن به شهدا برایم دیر شده است و باید خودم را فدای امام حسین علیه السلام نمایم.
بی تاب و پر شتاب، پیشانی بند سرخ رنگی را که بر روی آن نوشته شده بود« شهادت» بر پیشانی خود بست و در عملیات شرکت کرد. شگفتا که پس از نبردی عاشقانه و قهرمانانه سجده گاهش هدف گلوله های دشمن قرار گرفت و آن پیشانی بند با خون پاکش شسته شد و او به شهدا پیوست.
او نوجوان عاشق شهید علی رضا نوری بود.
خاطره از حسن مشیری – دزفول

 

همچنین ببینید

پیشتاز و وفادار-خاطره‌ای از برادر صادق حبشی

  بسم الله الرحمن الرحیم   به نام خداوند سبحان و با سلام به همه …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *