" بچه که بودیم … " بچه بودیم ار آسمان باران می آمد بزرگ شده ایم از چشمهایمان می آید بچه بودیم همه چشمای خیسمون رو میدیدن بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه بچه بودیم تو جمع گریه می کردیم بزرگ شدیم تو خلوت بچه بودیم …
ادامه نوشته »سرمایه ابدی…
می گویند: روزی مولانا، شمس تبریزی را به خانه اش دعوت کرد. شمس به خانه ی جلال الدین رومی رفت و پس از این که وسائل پذیرایی میزبانش را مشاهده کرد از او پرسید: آیا برای من شراب فراهم نموده ای؟ مولانا حیرت زده پرسید: مگر تو شراب خوار هستی؟! …
ادامه نوشته »نان و نانو ( شعری از محمد امیدیان)
می گفت چرا اینقدر دشمن، دشمن می کنی؟ چرا تنها اهل شعاری؟ چرا بی منطقی؟ چرا مشکلات را نمی بینی؟ما جهان سومیم! پیشرفت ها همه بازی است، برای فریب ما! ما همان عقب مانده ای هستیم که بودیم. مگر نمی دانی… ؟. مگر نمی دانی اینجا ایران است؟!
ادامه نوشته »سیر مطالعاتی ویرایش (ویراستاری)
سیر مطالعاتی ویرایش پیشنهاد مدرسان «نخستین گروه ویراستاران حرفهای» است. خواهشمندیم در نقل آن، امین باشید و منبع را ذکر کنید. www.viraiesh.ir * ← جزو ابزار کار است و باید درحین ویرایش، دمِدست ویراستار باشد؛ بهخصوص غلط ننویسیم و فرهنگ املایی خط فارسی. *ابوالحسن نجفی، غلط ننویسیم، تهران: نشر …
ادامه نوشته »لایه های زبان
۱. مردم عادی: زبان محاوره (برقراری ارتباط از راه گفتار)؛ زبان زنده روزمره، در محاورهها، دیدوبازدیدها، بازار، کوچه و خیابان، فیلمها و… . ۲. طبقه متوسط فرهنگی: زبان معیار (انتقال معنا از راه نوشتار)؛ در رسانهها، مدارس، دانشگاهها، حوزهها، کتابها، روزنامهها، قوانین و… . زبان فصیح: زبان علم، زبان تحصیلکردهها …
ادامه نوشته »اشعار مناجات شب قدر
سید حمیدرضا برقعی در شب قدر دلم با غزلی هم دم شد بین ما فاصله ها واژه به واژه کم شد بیت هایم همه قرآن روی سر آوردند چارده مرتبه … آنگاه دلم محرم شد ابتدا حرف دلم را به نگاهم دادم بوسه می خواست لبم،گنبد خضرا خم شد خم …
ادامه نوشته »شعری درباره امام حسن(ع)
یک فنجان شعر شعری از سید حمید رضا برقعی درباره امام حسن(ع) ناگهان آسمان بهاری شد عشق در کوچه ها جاری شد نور ماه مدینه را تا دید عرق شرم ماه جاری شد
ادامه نوشته »بهترین راه حل؟ (تست روانشناسی)
هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان پزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟ روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از …
ادامه نوشته »خاطرات دو دوست قدیمی
دو دوست قدیمی در حال عبور از بیابانی بودند. در حین سفر این دو سر موضوع کوچکی بحث میکنند و کار به جایی میرسد که یکی کنترل خشم خودش را از دست میدهد و سیلی محکمی به صورت دیگری میزند. دوست دوم که از شدت ضربه و درد سیلی شوکه …
ادامه نوشته »شعر علیرضا قزوه
اتّفاقا قرمز و سبز و سفید، اتّفاقا رنگ های شادتر بعد از این با رنگ ها شادی کنید، خانه تان آباد، دل آبادتر پیرهن ها گل گلی، دل، گل گلی، عیب دارد گل گلی بودن مگر؟ بعد از این رنگ خدا بر تن کنید ، بعد از این، آزادتر ، …
ادامه نوشته »