به نام خداوند بخشنده مهربان من تصمیم گرفته ام اگر شهید شدم، چه خوب ، که شهادت آرزوی تک تک ما است ولی اگر خدا ما را نپذیرفت و باز هم به دنیای مادی برگشتم بنده ای مطیع و درس خوان و با معرفت و از همه مهمتر رضایت …
ادامه نوشته »دست نوشته شماره ۲و ۳- شهید یوسف جاموسی- گروهان فتح
دست نوشته شماره ۲ بسمه تعالی یک شب بود که ما می خواستیم بخوابیم که برادر قانعی این شعر را برای من می خواند و من آن را نوشتم : نام آوران عالم با چشم دل ببینند آیینه جهان است آن پیر در جماران والسلام 7/9/1364 …
ادامه نوشته »دست نوشته شماره ۱- شهید یوسف جاموسی- اعزام به جبهه
صبح پنج شنبه ۳۰/۸/۱۳۶۴ روز اعزام من به جبهه جنگ حق علیه باطل و جنگ با صدامیان کافر ستم ستمگر بود ما را از مسجد جامع به پادگان مصطفی خمینی بردند ، ظهر شد و ما در آنجا غذا خوردیم و بعد از غذا ما را به پشت پادگان کرخه …
ادامه نوشته »۳-دست نوشته شهید پلنگچی- در وصف یاران خوبمان
دست نوشته شماره ۳ بسم الله الرحمن الرحیم در وصف یاران خوبمان ای کاش برای آخرین دیدار و بخشش شما را می دیدم ، ای کاش خاک بر سرمان می زدیم و از فرط دوریشان به خود وا حسرتا می گفتیم ، ای کاش این عاشقان را یکبار دیگر می …
ادامه نوشته »دو رکعت عشق-شهید علی مشتاق
برادر شهید علی مشتاق دزفولی انس عجیبی با شهید محمدعلی زمانی نیا داشت بعد از شهادت محمدعلی او شبانگاه به زیارت مزار دوست شهیدش می شتافت و از غربت و جدایی ناله می کرد بارها او را می طلبید و همواره او را در خواب می دید در دفتر چه …
ادامه نوشته »متن پیام شهید علی مشتاق در جبهه
پیام برادر شهید علی مشتاق که در جبهه حق علیه باطل قبل از عملیات والفجر ۸ بصورت نوار ضبط گردید. بسم الله الرحمن الرحیم والعصر * ان الانسان لفی خسر * الا الذین امنوا و عملوا الصالحات و تواصوا بالحق و تواصوا بالصبر من علی مشتاق اعزامی از …
ادامه نوشته »زندگینامه شهید یوسف جاموسی
بسم رب الشهداء و الصدیقین نام پدر :حاج خداداد محل شهادت : جبهه فاو تاریخ شهادت : ۲۰/۳/۱۳۶۵ تاریخ تولد : ۱۳۴۹ نام عملیات : والفجر ۸ نوع عضویت : بسیجی رمز عملیات: یا زهراء اوّلین بار بود که لباس رزم می پوشید، با شوقی عجیب و شوری زاید …
ادامه نوشته »دو رکعت عشق۱-شهید یوسف جاموسی
بعد از عملیات والفجر ۸ و برگشتن به دزفول ، نگرانی و تاسف شدیدی یوسف را فرا گرفته بود، چرا که نتوانسته بود در این عملیات به شهیدان و از جمله به برادر شهیدش بپیوندد. او اگر چه ۱۶ بهار بیشتر از عمرش نگذشته بود ، آنچنان بی تاب …
ادامه نوشته »خاطره ای از یاد برادران شهید
خاطره ای از یاد برادران شهید تدارکات عمار بسم الله الرحمن الرحیم یک روز برادر سید محسن و برادر نوروزکوه هنگام غروب با تویوتا در جزیره مجنون جنوبی که گردان عمار حالت پدافندی داشت بسر می برد ، و برادر علی شفیعی (شاد روش) مسئول تغذیه گردان بود و این …
ادامه نوشته »دست نوشته ی شهید پلنگچی-سری ۵
] دست نوشته شماره ۱۰ بسم اللّه الرحمن الرحیم در سوگ شهیدی عالی مقام و جاوید باری دیگر دوستی و جوانی رفت، ای کاش می بود و بیشتر دردها را به وجود پر دردش می گفتم، ای کاش می بود و بیشتر برایش از مسائلمان می گفتم، ای کاش …
ادامه نوشته »