بنام او و بیاد او و ان شاا… برای او آغاز میکنم نام داستان:پلیس روانی و قاتل در روزهای سالی که گذشت جوانی بود بنام فرزاد شایان که دانشجوی رشته حقوق دانشگاه صنعتی شریف تهران بود جوانی رزمی کار و مودب و عاقل و باشهامت بود و تصمیم …
ادامه نوشته »روشنای چشمانمان…
خسته روی بلوار وسط خیابان نشسته بود هوا گرم بود عرق پیشانیش را با گوشه چادرش ارام خشک کرد نگاهی به اطرافش کرد . کمک بقیه رو رد می کرد بعد از انجام کارم در حال برگشت دیدم هنوز جای خود خود نشسته بود . ب طرفش رفتم سلام کردم …
ادامه نوشته »داستان کمربند مشکی (مسعود قالب زاده)
روزی روزگاری در زمانهای باستان و قدیم در جزیره یا منقطه ای بنام اوکیناوا در ژاپن هنررزمی کاراته ابداء و بوجود آمد؛ دراین منطقه اشخاص و افراد خاصی تحت نظارت استادان بزرگ هنرزرمی کاراته در سبک های مختلف تمرینات سخت و طاقت فرسا و مداومی را انجام میدادند و ضربات …
ادامه نوشته »داستان یزدان و ماهان
بنام خدایی که زیباست و زیبایی را دوست دارد. روزی روزگاری در یک دهکده زیبا و خارج از شهر دو رفیق جوان به نامهای یزدان و ماهان بودند که باهم زندگی میکردند و بر روی زمینهای خود کشاورزی و زراعت میکردند و هردو دارای ویژگی ها و خصوصیات منحصر …
ادامه نوشته »