بسم رب دوست که هرچه داریم از اوست
امروز می خوام راجع به یه رفتار و اخلاق حرف بزنم که به نظر من ریشه خیلی از مشکلات در برخورد های اجتماعیه .
عقل کل : پس بذار حدس بزنم . تو جیب جا میشه ؟
آخه …. ، بر شیطون لعنت.
بذار خودم بگم بابا ، موضوع این پست ، بررسی اجمالی پدیده ای با عنوان ” مخالفت ” است . حال می تواند مخالفت با عقاید باشد می تواند مخالفت با انجام کاری باشد ، یا حتی مخالفت با رفتار های کسی.
این مخالف قصه ما ، هزار و یک نوع دارد . ما می خواهیم چند نوعش را بررسی کنیم ؛
نوع یک
در این نوع مخالفت کلا طرف مخالفه ، یعنی بگی ماست سفیده می گه نه ، بگی پس سیاهه دیگه بازم می گه نه ؛ بگی زمین گرده می گه نه!
گاهی علت این امر این است که افراد دچار عقده هایی قدیمی هستند که می خواهند به نوعی آنها را جبران کنند ، یا شاید عده ای از نوعی بیماریه روانی رنج ببرند ، ولی به نظر من تعداد زیادی از این موجودات می خواهد خودشان را در جمع مطرح کنند.
در اینجاست که خون افراد مقابل به نقطه ی جوشش نزدیک میشود ، و همه به نوعی سعی میکنند با دندان هایشان طعم خرخره طرف را بچشند.
عقل کل : چه خشن
توصیه من این است که تا حد امکان با این افراد مدارا کنید ولی شاید وقتی از حد بگذره ، به شخصه ، تره هم واسه عقیده این افراد خرد نکنم!
نوع دو
افرادی که مخالفت می کنند ولی اصلا بر تصمیم خود استوار نیستند . این افراد در ابتدا وقتی می بینند چیزی بر خلاف نظر و تصمیم آنهاست به مخالفت با آن می پردازند ولی به راحتی و تحت شرایط جوی ، به سرعت تصمیم خود را عوض می کنند ، حتی گزارش شده در این زمینه رکورد هایی هم ثبت شده است . البته جمعیت این دسته خیلی زیاد است ، و معترفم که خودم هم گاهی به این دسته نقل مکان می کنم ، شاید خیلی از مواقع!!
به نظر من راه حل اینه که بشینی با خودت حرف بزنی . و دلایلت رو واسه خودت تشریح کنی.
عقل کل : یعنی رسما می گی بزنیم تو تریپ دیوانگی ؟
نه بابا ، بلانسبت شما !! ولی می تونی یواش با خودت حرف بزنی تا کسی نفهمه. بشین کلاه خود تو قاضی کن ، ببین اگه عقیده و نظرت منطقیه و دلایل محکمی روش داری ، تصمیم بگیر ازش محافظت کنی ، ولی اگه دیدی خیلی هم عاقلانه نیست و شاید ریشه در تعصباتت داره ، شجاعت به خرج بده و مثه یه مرد (خانم ها هم به همچنین) تصمیمت رو عوض کن و اگر هم قبلاً عنوان کرده بودیش ، بیا بگو اشتباه کردم .
نوع سوم
این افراد خیلی کار درستند .اینا قبلا با خودشون خلوت کرده اند و کاملا بر خودشون روشن شده که عقایدشون محکم و عقلانیه و در ضمن سعی می کنند دیگران را تا حد امکان متقاعد کنند . البته شباهت این نوع با نوع یک اینه که هر دو بر عقیده ی خودشون ایستاده اند ولی تفاوتشون اینه که ، اولا در نوع سوم همیشه پایه و اساس منطقیه و ثانیاً همون طور که که بالا هم گفتم ، وقتی از راه منطق و عقل بهش ثابت میشه که اشتباه کرده ، می یاد مثه یه بچه گل قبول میکنه .
حالا می خوام بدونم شما ها چقدر با این افراد برخورد داشتین و عکس العمل و احیاناً روش پیشنهادی شما برای برخورد با این افراد چیه ؟
مهدی نعیمی زاده ۱۳۹۱/۶/۲۸