خانه / دفترچه خاطرات (صفحه 4)

دفترچه خاطرات

۱۳۸۹-اردوی لنگر کوه -تصویری

alt

لنگر کوه از جمله کوه های بلند منطقه دزفول می باشد که به دلیل کج بودن نوک آن به لنگر کوه شهرت یافته است. این منطقه از جمله زیستگاه های حیات وحش بوده و به گفته اهالی، در گذشته پلنگ هم در اینجا زندگی می کرده است. این کوه در …

ادامه نوشته »

خاطره ای از شهید علیمحمد خروسی نژاد-مهدی نعیمی زاده

بسم رب الشهدا و صدیقین تا چند سال پیش جنگ و جبهه اولین کلماتی بودند که کودکان شهر من با آن آشنا می شدند، خود من حدود چهار الی پنج سال بیشتر نمی کردم که فهمیدم چقدر به این واژه ها علاقه دارم بخصوص زمانی که فهمیدم عموی خودم علی محمد …

ادامه نوشته »

۱۳۷۶- خاطره اردو بیشه پوران- مهدی شهبازنیا

  از ساعت حدود ۱۱ شب وسایل خود را به مسجد آورده  و شب را د ر مسجد خوابیدیم. صبح حدود ساعت ۵:۳۰ با یک ماشین خاور خودمان و وسایل را به اندیمشکرساندیم و بعد ازخواندن  نماز صبح ، سوار قطار شدیم و ساعت حدود ۱۱ به بیشه رسیدیم با …

ادامه نوشته »

خاطره دیدار با خانواده شهید علی محمد خروسی

هر دو هفته یکبار برنامه جلسه نوجوانان بود که به دیدار یکی از خانواده شهدا رفته و از ایشان قدردانی نمایند. در ایام دهه فجر*(سال ۸۷) بودیم و در این هفته با هماهنگی بسیج قرار شد به دیدار خانواده شهید محمدعلی خروسی برویم. آقای عظیم سلیمانی نژاد (مسئول جلسه وقت …

ادامه نوشته »

۱۳۹۱-اردوی نوروزی جلسه جوانان – علیرضا علویان

شب آخری هست که دارم در اردوی نوروزی قلم می چرخانم. شاید روز اول باورم نمی شد که اینقدر سریع بگذرد ولی باز خوشحالم که دارم مثل همیشه در جمع دوستان مسجدی روزگار خود را می گذرانم. غروب، روبروی مدرسه نشسته بودم، داشتم فکر می کردم و از حال خودم …

ادامه نوشته »

شکسته شدن دست بخاطر فوتبال

 زمان وقوع این حادثه را دقیقا به یاد ندارم ولیکن شاید خود آقای وکیلی(پاپی) زمان آن را بخاطر داشته باشد. تازه عبدالرضا به مسجد آمده بود و فوتبالش هم خوب بود یک روز من به میعادگاه همیشگی بچه های فوتبالی مسجد (پارک روبروی مصلای نمازجمعه) برای بازی یا دیدن فوتبال …

ادامه نوشته »

۱۳۶۹-مسابقات فوتبال در اردو

  تازه اولین دور مسابقات فوتبال بین مساجد دزفول با سوم شدن تیم مسجد ما  تمام شده بود . تابستان۶۹ اولین اردویی بود که با بچه های مسجد به اردوی  بیشه پوران می رفتم و با عادات بچه های مسجد آشنایی نداشتم به بیشه که رسیدم در مدرسه ساکن شدیم. …

ادامه نوشته »

۱۳۷۶-اردوی بیشه پوران -محمد پورهدایت

  روز اول: در روز یکشنبه مورخ  9/6/76 ساعت ۵ صبح به مقصد راه آهن اندیمشک به راه افتادیم بعد از نیم ساعت ما وارد راه آهن شدیم اول وسائل تدارکات و بعد وسایل شخصی خود را سوار قطار کردیم عده ای از برادران برای اقامه نماز به مسجد رفتند عده …

ادامه نوشته »

خاطره-اهمیت شعار هفته-یادی از مرحوم مجتبی صحرانورد

  من سرگروه گروه  بقیه الله بودم و مجتبی معاون من بود. تو جلسه گروهی هفته پیش یه شعار هفته تعیین کرده بودیم وقتی تو جلسه گروهی بعدی از بچه ها  در مورد شعار هفته جلسه گروهی قبلی  بازخواست شد هیچ کس اجرا نکرده بود. خود من هم فراموش کرده …

ادامه نوشته »

۱۳۹۰-روز موعود

بسم الله الرحمن الرحیم روز دوشنبه ۱۳۹۰/۱۱/۳ روز مهمی برای یکی از دوستان عزیزم است که  دوره کارشناسی عمران را در این روز در دانشگاه آزاد به پایان رساند این واقعه من را وا داشت تا در این لحظات فرح بخش در عین حال پر اضطراب، خاطر وی را آسوده …

ادامه نوشته »