قاصدک ۵-۱۳۷۸

آن موقع ها در بین بچه های مسجد از بزرگ تا کوچک فقط یک کلمه فاصله بود که آن یک کلمه نه برای فاصله انداختن بود بلکه برای نشاندن دادن بزرگواری فرد و احترام بودو آن نبود جزء کلمه (مش)

و این لفظ شاید به هر کسی تعلق نمی گرفت. هنوز هم برخی از بچه ها افراد بزرگتر جلسه را با این لفظ صدا می زنند ولی این لفظ با آن لفظ سالهای قبل تفاوت زیادی دارد. (درجه مشیت)

در آن موقع می دیدی که آنها (مش ها) حتی کارهای خانه برخی از بچه ها را در فراخور حال آنها انجام می دادند حتی برخی کالاهای اولیه آنها را می گرفتند. بچه ها را به مقصد می رساندند ولی حالا که نگاه می کنم دیگر از این کارها نه که انجام نمی گیرد، بلکه خیلی به ندرت و شاید هم اندک انجام می گیرد در آن موقع، التماس می کردیم که برای فلان برنامه، فلان فیلم، فلان اردو را بگذارید و هرگاه این برنامه اجراء می شد از جان دل آن را می پذیرفتیم و با تمام وجود آن را اجرا می کردیم ولی حالا چه.

ما را در اردو نان خرما می دادند، صبحانه کیک سرد وخشک می دادند، گاهی غذایمان کنسرو سرد و کوچکی بود همراه یک قرص نان برای دو نفر، ولی حالا نهار چلوکباب در رستوران می دهند.

آن موقع ما را به دیدن آبشار می بردند و ما خیلی استفاده می کردیم و خود را فردی بسیار با قدرت می دانستیم ولی حالا بچه ها را به غار علی صدر می برند

 ما با گروه تا اندیمشک نمی رفتیم ولی آقایان تا مشهد هم می روند و سپس تعداد زیادی از آنها دیگر به مسجد نمی آیند.

 آن موقع دعا می کردیم تا فلانی از دانشگاه بیاید و ما را درس بدهد و علیرغم آن نیز قبول می شدیم ولی حالا معلم برایشان می گیرند برنامه کلاسی قرار می دهند ولی نتیجه در پایان وحشت آور است.

 در گذشته آمار قبولین بر آمار حوزه نظام وظیفه قابل مقایسه نبود ولی حالا برعکس آمار زاهدان (خدمت سربازی) بر آمار قبولین می چربد.

همچنین ببینید

خلوت

به نام خدا   خلوت   دنیای ما آنقدر به سرعت میگذرد و متحول می …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *