امیرعلی این روزها در بیمارستان شفای اهواز بستری است و منتظر روزی است که پدرش با خبر خوش برگردد و او را به زندگی بازگرداند.
این پسرک ۳ ساله که تقریباً نیمی از زندگیاش را در جدال با یک نوع سرطان بوده، اکنون با گذراندن یک دوره طولانیمدت شیمیدرمانی و قرارگرفتن در سراشیبی زندگی نیازمند چند سیسی خون نادری است که به گفته پزشکان ممکن است در میان صدها هزار نفر، یک انسان دارای این نوع خون باشد.
محمدرضا فضلعلیپور، پدر این کودک که چند روزی است با یک کیف پر از مدارک پزشکی از دزفول به تهران آمده تا برای نجات پسرش خون مورد نظر را پیدا کند،
با چشمانی گریان به خبرنگار شوک میگوید: وقتی پسرم یک سال و نیم داشت متوجه شدیم که لکههای سیاهرنگی روی پاهایش به وجود آمده است. هنگامی که به پزشک مراجعه کردیم، پس از کلی آزمایش گفتند پلاکت خونش پایین آمده و تعداد گلبول خون در بدنش پایین آمده و در نهایت مشخص شد که به سرطان خون از نوع ALM مبتلا شده است.
وی ادامه میدهد تا به حال کلی درمان روی پسرم انجام شده و شیمیدرمانی هم کرده است، الان نزدیک به یک ماه است که پزشکش به ما گفته امیرعلی نیازمند چند سیسی از یک نوع خون است که فرد اهداکننده باید چند خصیصه داشته باشد.
– دارای HLA با ویژگی خونی
– A*02,*26
– B*51,BW4
– DRB1*13,*15
بوده و فاقد هرگونه بیماری از نوع قلبی، کبدی و غیره باشد و بین ۱۸ تا ۶۰ سال سن داشته باشد.
وی اضافه میکند: تا به حال خودم، همسرم و تقریباً ۲۰ نفر از اعضای خانواده آزمایش دادهاند اما خون مناسب پیدا نشده است. پزشک پسرم گفته کسی در آلمان این نوع خود را دارد اما نزدیک به ۵ میلیون هزینه ارسال چنین خونی به ایران میشود.
این پدر که به زحمت اشکهایش را کنترل میکند میگوید: درد فرزندم، من و همسرم را پیر کرده است. تمام امیدمان این است که این خون برایش پیدا شود. کافی است فردی که میخواهد آزمایش بدهد به سازمان اهدای خون یا یک بیمارستان مراجعه کند که البته اگر دفترچه بیمه داشته باشد این کار هزینهای هم ندارد.
امیرعلی این روزها در بیمارستان شفای اهواز بستری است و منتظر روزی است که پدرش با خبر خوش برگردد و او را به زندگی بازگرداند. این پدر ۴۰ ساله که لیسانسیه عمران و کارمند دانشگاه است برای یافتن خون مورد نظر همچنان شهرها را زیر پا میگذارد و به مراکز پزشکی مختلف سر میزند تا شاید نوع خون مورد نظر را پیدا کند و مادر ۳۰ ساله کودک، شب و روز در کنار بستر فرزند بیمارش مینشیند و با زبان کودکانهای او را سرگرم میکند. گاهی پسرک با بازوان ناتوانش خم میشود تا مادر را در آغوش بگیرد و از نوازشهای مادرانه سیراب شود.
این مادر میگوید: اگر یک انسان نیکوکار با خون مورد نظر پیدا شود و بچهام را به من برگرداند حاضرم به پاس این خدمت انسانی سالها خدمت در خانهاش را برعهده بگیرم.
آیا نجاتدهنده از راه خواهد رسید؟