خانه / جلسه جوانان / 1376 / ۱۳۷۶-دست نوشته ای از مجتبی سقای صحرانورد

۱۳۷۶-دست نوشته ای از مجتبی سقای صحرانورد

دست نوشته ای از  شادروان مجتبی سقای صحرانورد

موضوع: مسابقه مقاله نویسی با موضوع شهید – جلسه جوانان -سال ۱۳۷۶
 

بسم رب شهداء

قلم را به دست گرفتم تا درمورد شهیدان و درد دلم بنویسم ،نمی دانستم چه بنویسم،خواستم چیزی را گه زاییده خودم است بنویسم اما هرچه فکر کردم نتوانستم چیزی بنویسم .چه چیز ها به  فکرم که نرسید اما هیچ کدام را خوب نمی دانستم .یک روز در حین فکر کردن سرم را بالا آوردم ،مردی را دیدم که به سویم می آمد. به او نگریستم جلو آمد و سلامی کرد و دستش را روی شانه ام گذاشت. عجب صورت نورانی و زیبایی داشت و چه صدای گوشنوازی،چه دستان گرم و پر محبتی بر شانه ام زد.
در همان نگاه اول از او خیلی خوشم آمد. کسی را به این حد نورانی  و زیبا ندیده بودم. فکر های زیادی در موردش کردم،اما ادب را در این دانستم که از خودش سؤال نمایم.
گفتم کیستی؟گفت:شهید
گفتم کدام شهید گفت:هر کدام که دلت می خواهد. شهداء
با هم فرق نمی کنند.
باز گفتم پس چه صدایت بزنم؟ گفت:هر چه دلت می خواهد!!
با خود فکری کردم و به او گفتم چون حالا که فرقی نمی کند
که کیستی تو را برادر صدا می زنم. خنده ای کرد و جلو آمد،بیش تر در صورتش خیره شدم که کیست. به همه شهداء شباهت داشت به محمد علی زمانی،به آبزاده،به انجام،به همه شهیدان.
به او گفتم با تو درد و دلهایی دارم همراه با خنده ای جلویم نشست و با متانت خاصی گفت هر چه می خواهد دل تنگت بگو.
کمی فکر کردم ولی چیزی به فکرم نرسیداو پرسیدم در مورد چه بگویم؟گفت حق شهداء.
دیدم موضوع خوبی است پس قلم را گرفتم و شروع به نوشتن کردم.
واقعا حق شهداء چیست؟ آیا حق انها فقط رفتن بر سر قبورشان و خواندن فاتحه برای آنها است. آیا حق انها فقط زنده نگه داشتن یادشان است؟ آیا حقشان فقط خواندن تاریخ تولد و شهادت و زندگی انهاست.
بدرستیکه نه،اینچنین نیست اینها همه برنامه است واقا که حق شهداء را ادا نکرده ایم. این کار ها حق شهداء نیست ان شهید به من گفت بنویس، حق شهداء راه انهاست.
گفتم راه انها چیست؟ گفت راهشان راه لقاء الله است.
کمی روی حرفش فکر کردم.
راه لقاءالله، واقعا راه انها راه لقاء الله بود. اما ایا اکنون راه انها را ادامه میدهیم.
اخر چکنم. این راه شهداء نیست میگویند بیاید به جای این که نامشان را بگوییم راهشان را بگوییم.
بجای تبلیغ نامشان راهشان  را تبلیغ نمایم، نگزاریم کسی خلاف رود وهمه را به راه انها هدایت نمایم. البته یاد شهیدان نیز لازم است اما بدون راه مانند یک تن بی سر است ولاشه ای مرده.
نگاهی به شهید کردم دیدیم اشک چشمانش حلقه بسته است، خودم نیز گریه ام گرفته بود، قلم را کنار گذاشتم وبه او گفتم، راهت را ادامه خواهم داد ای شهید.

 

                                                       والسلام
                                                                            مجتبی سقای صحرا نورد
                                                تابستان۷۶

همچنین ببینید

۱۳۷۶-اعضای کلاس مطالعاتی-عکس

اعضای کلاس مطالعاتی جلسه جوانان ۱- مجتبی صحرانورد ۲- محمد صادق سالاری ۳- محمدجواد خواجوی …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *