خانه / شهدای مسجد / 23-شهيد محمدعلي زماني نيا / بنام خدای با عظمت و با جلالت و با قداست و با شکوه

بنام خدای با عظمت و با جلالت و با قداست و با شکوه

تقدیم به تمامی شهدا

بنام اوی بخشنده ، متکبر، رحیم ، رحمان، غفور چه زود غفران کننده، به نام او که به یادش دهد قلب را اطمینان، باری چه حق سخنی است، چه شیرین است حرف حق، چه جالب و با محتوا و عظیم است سخنانش که فرمود وقتی انسان در سختی و مشقت می افتد مرا با خلوص صدا می زند و هنگامی که به ساحل پیروزی رسید با متکبر و عصیانگر خواهد بود. خدایا از سختی های بسیار کوچکی که در راهم قرار میدهی تشکر می کنم و از تو طلب عفو و تقوا و گذشت می نمایم در برابر این مشکلات ، که بدون چسبیدن به ریسمان تو راهی نیست، جائی نیست در زندگی خویش عبرت زیاد دیدم و همه دیدیم لکن بقول امام علی(ع) عبرتها بسیارند و عبرت گیرند ها کم عبرت زیاد دیدم مصیبت دیدم معصیت کردم اما وای که گه کم اندختم عبرت را ،پند را ، درس را، و چه کنم ادامه دادم راه را، قداست راه و نام ها را چه زود زیر پا گذاشتم….؟

در زندگی دوست عزیز دادم نه!نه! دوستان عزیز و شریف دادم، هادی ، مجید، محمد، کریم، شریف، ناصر و …و …. و بالاتر و نزدیکتر از همه بخودم برادر محمد حسین دادم، اما چه زود گول خودم ، یادم رفت چه تند و سریع فریب خوردم از دشمنم ، خونریزم، شیطان ، نفس خویش چه تند بادی از سوی نفس ذلیلم مرا بسوی خود کشاند و نابود ساخت ، نابود کرد نه!

تو آری روح خدا شدی، محمد تو را به خدا و بخون اقدست و به گریه های جانماه پدیت و به ناله های دردناک مادرت ما را شفاعت کن خودت از خدا بخواه ما را رحم کند گناهانمان را ببخشاید.

محمد ای بخون طپیده ای گلبرگ پر پر شده چقدر از تو خاطره ها دارم دائم بمن میگفتی محمد علی پیش من سر نزن پیش بچه ها برو که از تو ناراحت نشوند محمد علی زود ناراحت مشو. محمد علی ….

چقدر از تو خاطره ها دارم در مسجد ، جلسه ، خانه تان، بیشه، قم ، در راه قم، در حسینیه، پادگان، و …. چقدر می خندیدی مرا می دیدی خنده ات می گرفت.

بچه ها می گفتند محمد فضول شده و مرا به فضول نمودنت متهم می کردند، اما محمد بچه ها چه میدانند چه می فهمند که با این همه شوخی هایی که با تو می کردم تو مودب بودی احترام همه را داشتی و مثل خودشان ….

محمد چه حرف ها دارم با تو که قلم یارای حرکت را بر روی کاغذ ندارد و من توان نوشتنی را نیز….

اما تو در راهمان از خدا بخواه منحرف نشویم ، از خدا بخواه ما را ببخشد و مرگمان را شهادت قرار دهد.

محمد چقدر از دوری تو در رنجم بی پرده بگویم که شهادت تو چنگی با تمام قدرت بر قلبم زد و انرا پاره نمود اما چه کس می داند عمق این ضایعه را. محمد با شهادتت قلب من سوراخ شد اما قسم میخورم حرفهایت را عمل کنم راهت را بروم بدیدارت بیایم و به پیش …. حرف ها زیاد است اما فرصت کم تا ملاقات بعدی خداحافظ

کوچکترین دوستت محمد علی زمانی نیا

چهارشنبه ۱۱:۳۰ نیمه شب ۲۰/۱۱/۶۱

همچنین ببینید

نقش نهضت حسین(ع)

ان الحسن مصباح الهدی و سفینه النجاه حسین چراغی است دشمن شکن و کشتیرانی است …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *