چشم به راه

altوقتی چشم به راه کسی هستی، نمی توانی آرام و راحت بنشینی. برمی خیزی و کاری انجام می دهی؛ خانه را آماده ی حضورش می کنی و خود را برای دیدارش مرتب می نمایی. هرقدر فردی که انتظارش را می کشی عزیزتر باشد، تلاش تو هم بیش تر می شود. دوست داری بهترین پذیرایی را از او داشته باشی و با بیشترین آمادگی این مهم را به سرانجام برسانی.

سال هاست که چشم به راه آقایی هستیم که عزیزتر از آن روی کره ی زمین نیست، همه ی ما به لطف وجود و دعای ایشان از زندگی و مواهب آن برخورداریم.

آقایی که آخرین یادگار از بهترین خانواده ای است که هستی به خود دیده است. مردی از تبار حیدر(ع) و فاطمه(س) که باتشریف فرمایی اش معنای واقعی زندگی در سراسر جهان تعبیر خواهد شد.

اکنون به خود بازگردیم و از خود بپرسیم که آیا به اندازه یک مسافر از خانواده خود بی قراری و چشم انتظاری را تجربه کرده ایم؟ آیا سرای دل را برای حضورش جاروب کرده ایم؟ آیا خانه های ما به گونه ای هست که از آقا بخواهیم در آن حضور یابند؟ زندگی ما چه، آیا مهدی پسند است؟ تا دیر نشده جواب سوال مان را بیابیم که از قافله ی خوبان منتظر جا نمانیم!

 

عزیزم کاسه ی چشمم سرایت

میان هر دو چشمم جای پایت

از آن ترسم که غافل پا نهی تو

نشینه خارمژگونم به پایت

 

نویسنده: ابراهیم اخوی

همچنین ببینید

چند روایت معتبر از داستان ولادت امام مهدی (عج)

روایت حکیمه خاتون، عمه ی مکرمه امام حسن عسگری علیه السلام مرحوم شیخ صدوق، در …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *