خانه / شهدای مسجد / 23-شهيد محمدعلي زماني نيا / دیدار دوستان-دست نوشته ای از شهید محمد علی زمانی نیا

دیدار دوستان-دست نوشته ای از شهید محمد علی زمانی نیا

بسم ربّ المتقین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین                  

نزدیک غروب بود تازه عطر گل یکی از دوستان خوبم در چادرمان خشک شده بود، دلم برای دوستان در گردان بلال حسابی تنگ شده بود، چون که عملیات نزدیک بود بایستی یکبار دیگر آنها را می دیدم با سه تا از برادران همراه شدم، آفتاب قشنگی بود پای پیاده حرکت کردیم و تقریباً‍ غروب بود که فاصله تقریباً ‍3 کیلومتری را طی کرده بودیم دلم شور می زد، بالاخره یکی از برادرانم را در حال وضو دیدم، او را صدا زدیم و با رویی خندان به استقبالمان آمد گفتم: زود باش به سراغ بچه ها برویم چون فرمانده گفته است حتماً موقع اذان برگردید، به طرف چادر بردرانمان به حرکت در آمدیم، یکی از آنها را دیدم او را در آغوش گرفتم و از دیدارمان بسیار خندان بود. گاهی اوقات بعضی از بچه ها را که می بینم احساس می کنم در حق آنها سستی کرده ام، به بعضی از رفتارهای خودم ایراد می گیرم و خودم را نکوهش می کنم.

به هر حال با دو تا از برادران آن گردان بطرف چادر دیگر بچه ها رفتیم و سرانجام به چادر بچه ها که تدارکات بودند رسیدیم و با اصرار زیاد برادران و دوستان پر مهر و وفا برای بر پایی نماز جماعت و صرف شام آنجا ماندیم، خیلی احساس خوشحالی می کردم، برادرانی که پیوسته همدیگر را در مسجد یا جلسه قرآن ملاقات می کردم، الآن در جبهه زیر چادر، با غذای مختصر و چهره هایی بشاش و حقیقتاً نورانی احساس وجود در این دنیای پر مکر نمی کردم نبایستی هم می کردم چون نعمتی بهتر از این شاید نصیبم نشود، داشتن دوستانی با اخلاص و مهر و با مزاح که من از آنها با همه مسائل موجود به عنوان برادران مؤمن یاد می کنم، سرانجام با گذراندن نماز جماعت با شکوهی، شام را صرف کردیم و با حلالیت از هم به گردان برگشتیم اما دلم هنوز . . .  

           عصر منطقه      

    21/12/1364    

منبع: دفتر شهید پلنگچی

همچنین ببینید

نقش نهضت حسین(ع)

ان الحسن مصباح الهدی و سفینه النجاه حسین چراغی است دشمن شکن و کشتیرانی است …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *