اطلاعات ۱/۷/۱۳۷۱
در گرماگرم عملیات کربلای۴ ، زمانی که هر لحظه حلقه محاصره تنگ تر می شد، برادر مفقودالأثر سید مهدی علوی را دیدم که روی زمین نشسته و سر دوست همسنگر خود حاجی آژنگ را به زانو گرفته و با دستمالی مشغول پاک کردن خون از صورتش بود. آرام به سید گفتم : وضع خوب نیست، باید به عقب برگردیم، تو که مجروح نیستی و می توانی خود را به عقب برسانی . . . .
سید در پاسخم دست در جیب کرد و تکه کاغذی و خودکاری بیرون آورد ، نام و آدرس منزل خود را نوشت و گفت به مادرم بگویید سید می توانست بیاید ، ولی خودش نخواست .
- او همانجا ماند و هنوز از او خبری نیست .