بسم الله الرحمن الحیم
سه شنبه، شب دوم اردو سر سفره بودیم و داشتیم غذا می خوردیم ،شام همبرگر داشتیم .
بعد از مدتی آقای علی هدایتی(مسئول تدارکات اردو) به داخل چادر ما آمد و برای هر نفر مقداری سس روی غذایش می ریخت ، تا اینکه نوبت من شد و روی غذایم سس ریخت در همین هنگام دستم که از قبل زخمی شده بود مقداری خوب شده بود به سر نوشابه خورد و دوباره زخمی شد و خون از دستم جاری شد و من متوجه نشدم .
مشغول شام خوردن بودم و با خیال اینکه دستم آغشته به سس است مقدار خیلی خیلی کمی از خونم را خوردم و بعد از تمام شدن غذا وقتی که نگاه دستم کردم دیدم که دستم خونی است نه سسی.
والسلام
حجت ( محمد ) عباسی نسب
6/1/76