بسمه تعالی
گفت که روزی علی محمد خروسی نژاد آمد پیشم و گفتراستش میدانی چرا من میروم روی آن تپه وبر میگردم؟
گفتم نه
گفت: من آنجا یک قبر کوچک درست کرده ام میروم آنجا ودرون آن میخوابم ودعا میخوانم وبر میگردم وآرامش خاصی میگیرم.
وعلی محمد گفت: که همیشه این کتاب دعا با من است وهروقت دلم گرفت دعا میخوانم وروحیه ام باز میشود ولی یک روزکه نیروها آماده باش بودند به شهید تیغکار گفتم که برو وکتاب دعای علی محمد را بگیر. عبدالکریم رفت وبرگشت وگفت: که علی محمد گفته کتاب دعا با من نیست با خود گفتم که علی محمد در این عملیات شهید خواهد شد ودر عملیات کربلای ۵ جاودانه شد.
روحش شاد وراهش مستدام باد.