خانه / به قلم شما / دست نوشته ها / نبرد تن و تانک_ مهدی نعیمی

نبرد تن و تانک_ مهدی نعیمی

به راستی ما کجای این سوال ها و جواب ها قرار گرفته ایم؟

آن مظاهر شرم و حیا را چه کسی یاد می کند که بی شرمان دامنشان را الوده کردند؟ و زنده زنده به رسم اجداداشان به گور سپردند!

کدام پسر دانشجویی می داند هویزه کجاست؟

چه کسی در هویزه جنگیده؟کشته شده و در ان جا دفن گردیده؟

چه کسی است که معنی این جمله را درک کند: نبرد تن و تانک؟

 

اصلا چه کسی می داند تانک چیست؟

چگونه سر ۱۲۰ دانشجوی مبارز و مظلوم زیر شنی های تانک له می شود؟

آیا می توانید این مسئله را حل کنید؟

گلوله از لوله دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله هزار متری شلیک می شود و در مبدا به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر می کند حالا معلوم نمایید سر کجا افتاده است؟

کدام گریبان پاره می شود؟

کدام کودک در انزوا و خلوت اشک می ریزد؟

و کدام کدام……

توانستید؟؟

اگر نمی توانید.این مسئله را با کمی دقت بیشتر حل کنید

هواپیمایی با یک و نیم برابر سرعت از ارتفاع ده متری سطح زمین ماشین لندکروزی را با سرعت در جاده مهران-دهلران حرکت می نماید مورد اصابت موشک قرار می دهد.اگر از مقاومت هوا صرفنظر شود معلوم کنید کدام تن می سوزد؟

کدام سر می پرد؟

چگونه باید اجساد را از درون این اهن پاره له شده بیرون کشید؟

چگونه باید آن ها را غسل داد؟

چگونه بخندیدم و نگاه ان عزیزان را فراموش کنیم؟

چگونه می توانیم در شهرمان بمانیم و فقط درس بخوانیم؟

چگونه می توانیم درها را به روی خود ببندیم و چون موش در انبار کلمات کهنه کتاب لانه بگیریم؟

کدام مسئله را حل می کنی؟ برای کدام امتحان درس می خوانی؟

به چه امید نفس می کشی؟کیف و کلاسورت را از چه پر می کنی؟

از خیال از کتاب از لقب شامخ دکتر یا از ادامسی که هر روز مادرت در کیفت می گذارد؟

کدام اضطراب جانت را می خورد؟

دیر رسیدن به اتوبوس دیر رسیدن سر کلاس نمره گرفتن؟

دلت را به چه چیزی بسته ای؟به مدرک به ماشین!

به قبول شدن در حوزه فوق دکترا؟

صفایی ندارد ارسطو شدن خوشا پر کشیدن پرستو شدن

ای پسرک دانشجو به تو چه مربوط است که خانواده ای در همسایگی تو داغدار شده است؟جوانی به خاک افتاده است؟

هیچ ایا انجا که کارون و دجله و فرات به هم گره می خورد به دنبال اب گشته ای تا اندکی زبان خشکیده ی کودکی را تر کنی؟

و ان گاه که قطره ای نم یافتی با امید های فراوان به بالین ان کودک رفتی تا سیرابش کنی اما دیدی که کودک دیگر اب نمی خورد….!

اما تو اگر قاسم نیستی اگر علی اکبر نیستی اگر جعفر و عبدالله نیستی لااقل حرمله نباش

که خدا هدیه حسین را پذیرفت و خون علی اکبر و علی اصغر را به زمین پس نداد.

من نمی دانم که فردای قیامت این خون با حرمله چه خواهد کرد….

پس بیایید حرمله نباشیم….!

 مهدی نعیمی زاده

۱۳۹۱/۶/۲۷

 

www.shahed-gomnam.blogfa.com وبلاگ

همچنین ببینید

خلوت

به نام خدا   خلوت   دنیای ما آنقدر به سرعت میگذرد و متحول می …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *