اولین باری که خودم رفتم راهیان نور، هنوز اسمش راهیان نور نبود. اردوی منطقه جنگی بود. با بسیج دانش آموزی رفتیم. سال ۷۵٫ هنوز مناطق بکر بود و دست نخورده و مثل الان اینقدر فانتزی نشده بود.
خداییش خیلی حال می داد. خیلی جالب و خاطره انگیز بود. خصوص خاطراتی که بچه های جنگ برایمان تعریف می کردند. آن روزها اردو خیلی ساده بود و صمیمی. صبح زود می رفتیم شب برمی گشتیم.
و اما . . .
این روزها همین راهیان نور توسعه فراوانی یافته است. به یک سنت تبدیل شده است . اما آیا خیلی مواردی که در ادامه می گویم جای تأمل نیست ؟
نکته اول اختلاط دختر و پسر ( خصوص اردوهای دانشجویی ) این کاروان هاست که با اندکی چشم باز کردن در فضای مناطق و دیدن خیلی از صحنه ها مشخص است و کیفیت برگزاری نیز خود جای بسی تامل است که هدف بحث من نیست.
نکته دوم اینکه حدود دو ماه و در بهترین شرایط آب و هوایی ، خوزستان می شود میزبان این همه مهمان که حداقل اتوبوس هایشان که از جدید ترین اتوبوس های مدل بالا هستند، اولین مسئله چشم گیر است و نشان از داشتن بهترین و بالاترین بودجه هاست و تمام توان و امکانات خوزستان در اختیار این بزرگواران قرار می گیرد. از خوابگاه و غذا بگیر تا انواع امکانات پشتیبانی و ترابری.
خوزستان با این همه مشکل ، با این همه کمبود امکانات ، خرمشهر را ببینید ، آبادان را ، اروند کنار را و . . .
مدام هر نقطه شهرها را که نگاه می کنی ، انواع بنرها و پلاکارد ها را می بینی که «به سمت محل اسکان سپاه ناحیه فلان » و هر استانی پاتوقی دارد برای خودش.
آیا جز مصرف امکانات خوزستان ، سودی به حال مردم مظلوم این استان داشته است؟
آبا طی این چندساله کمی به وضع و حال این شهرها رسیده اند؟ حتی مشکل آب آشامیدنی این شهرها حل نشده است. شهرهایی با این همه مشکل می شوند میزبان و باز هم کمترین امکانات خود را در طبق اخلاص تقدیم می کنند. مثل همان سال های جنگ که خوزستانی ها، هم مالشان رفت و هم جانشان و پس از جنگ شدند اولویت آخر در خدمت رسانی و رفع مشکلات.
راهیان نور می آیند و می روند و خوزستان می ماند و حوضش.
و سوال من این است که اگر زبانم لال ، اردوهایی از خوزستان بخواهند به شهرهایی مثل تبریز ، اصفهان ، مشهد و . . . اعزام شوند ، بماند که اگر اتوبوس واحد برای بچه ها نگیرند، آیا این شهرها نیز اینگونه میزبانی می کنند و امکانات در اختیار می گذارند یا اول شماره حساب می دهند؟
نکته سوم اینکه در هر منطقه ای که پا می گذاری ، مدیریت و مسئولیت آن منطقه ، خادمین و حتی غرفه های فروش محصولات فرهنگی ، مربوط به خوزستان نیست. حتی شرکت هایی که عملیات آمارگیری را انجام می دهند مربوط به سایر استان ها می باشند و این یعنی اینکه حتی ناچیزترین بودجه ای که از طریق فروش محصولات فرهنگی ، یا پیمانکاری برخی عملیات های مورد نیاز و . . در این مناطق ، می توانست برای خوزستانی ها باشد می رود توی جیب استان های دیگر.
نکته چهارم و جالب ترین نکته این است که در تمامی این مناطق یا از عکس و بنر و بیلبورد شهدای خوزستانی خبری نیست و یا اینکه به ندرت به چشم می خورد. نمونه اش همین منطقه عملیات فتح المبین که لشکر ۷ ولیعصر (عج) و بچه های دزفول فاتحان سایت ۴ و ۵ و رادار بودند اما اثری از عکس حتی یکی از شهدای این لشکر وجود ندارد و در عوض مسیر ها و مناطق پر است از عکس های شهدای لشکرهای دیگر که حتی شهید مربوطه اصلاً در آن عملیات شرکت نداشته یا حتی قبل از آن عملیات شهید شده است.
و جذاب تر اینکه ابتدای ورودی اهواز که خودِ لشکر ۷ ، عکس شهدا را زده است ، حتی ۵درصد از این شهدا مربوط به خوزستان نیست و این برایم جالب است که حتی از میزبانی خود هم استفاده نمی کند.
و آخرین نکته و اوج مصیبت این است که در بین راویانی که در مناطق عملیاتی مستقر هستند و خاطره گویی می کنند ، بماند سبک خاطره گویی ها که بیشتر شبیه روضه خوانی است تا ایجاد بصیرت و فقط با هدف به گریه انداختن جوانان انجام می شود، حتی یک راوی خوزستانی نمی بینید.( البته من تا بحال ندیده ام) و تمامی راوی ها یا تبریزی هستند ، یا تهرانی و یا اصفهانی و بالتبع خاطره ها هم می رود سمت شهدای مربوط به این شهرها و باز هم شهدای خوزستان می شوند مظلوم تر از قبل و انگار لشکر ۷ ولیعصری وجود نداشته است. و عمدتا افتخارات و پیروزی های این لشکر به نام دیگران روایت شده و عملا واقعیت تحریف می شود. یادم نمی رود وقتی از یک راوی اهل تبریز به کنایه پرسیدم « شب والفجر ۸ پایت را گذاشتی روی جنازه خط شکنان بچه های کدام لشکر و رفتی آنطرف اروند » فقط یکی نخواباند توی گوشم.
و این همه جای تآمل است که در راهیان نور که خوزستان میزبان است ، در هیچ منطقه ای از شهدای مظلوم خوزستانی نه یادی می شود و نه عکسی نصب می شود و نه راوی خوزستانی وجود دارد و جالب اینجاست که نام لشکر۷ نیز به طور کامل حذف می شود.
البته حذف دزفول از مسیر راهیان نور با آن همه پتانسیل برای بازدید ، با آن همه موشک ها که خورد و اتفاقات کوچک و بزرگ خود جای تامل بیشتری است که موشکافی های بیشتری را طلب می کند.
و در کل با این همه حرف و حدیثی که به راهیان نور مربوط می شود ، حس می کنم که انگار ،خوزستان بچه یتیمی بود که عراقی ها زدند توی گوشش و بقیه آمدند نجاتش دادند و خود خوزستانی ها مثل ماست ماندند و نگاه کردند.
مسئولین خوزستان ، بچه های لشکر ۷ ولیعصر(عج) و مسئولین سپاه ولیعصر(عج) کنونی ، قدری دریابید خوزستان مظلوم را و شهدای مظلوم ترش را و بچه های رزمنده مظلوم تر ترش را.
منبع:وبلاگ الف دزفول
نویسنده:علی موجودی