خانه / شهدای مسجد / 26-شهيد مسعود شاحيدر / دست نوشته ش۱۲شهید مسعود شاحیدر-نامه

دست نوشته ش۱۲شهید مسعود شاحیدر-نامه

 

«به نام او که به ایمان و صبر و اخلاصمان خواند*

حمد وسپاس مخصوص خدایی است که ما را با صورتی نیکو بیافرید ، شکر و سپاس فراوان بر خدائی که دستمان گرفت و از منجلاب گناهان و معاصی دنیا نجاتمان داد، پروردگارا تو را دوست داریم و بتو عشق می ورزیم ای آنکه ما بدون تو هیچیم و تو بودی که هدایتمان کردی، ای انکه اگر ما را عنایت نکرده بودی ما خود راه نمی یافتیم،باز نظر لطفت را بر ما مستدام بگردان و از خطا های ما در گذر و عاقبت همه ما را ختم بخیر گردان….

از قدیم گفته اند  که «ملا شدن چه آسان و آدم شدن چه مشکل» درست یا غلط نمی دانم وللکن در این بیست سال زندگانیم بواقعیت برایم روشن و ثابت گشته که بسیار مشکل است که در مسیر بماند و نلغزد و راه را تا پایان به خدا برد، در کشمکش و گیر و دار زندگی گام هایی رفتن می شناسد که از تعلق و اسارت و وسوسه و تشویش تردید و تصمیم و …. رها از خویش، بی نشان از حب دنیا، با جانی شسته از غبار «خودبینی» راه را می سپرند، دشوار است. دشوار که در تهاجم پی در پی  تیر های مسموم و زهر آگین «شیطان» لگام نفس را در دست گرفته و قبضه حکومت را به اختیار خود درآورد، چه اندکند آنانی که پیروزمندانه این راه را سپردند و رفتند و چه بسیارند آنانی که در این راه ماندند و با اراده ای شکسته، تن به ذلت و تسلیم حکومت «هوی» دادند و آن را …. خریدند.

برادرم، جاده بسیار باریک و خطرناک است، گرگ صفتان همواره در کمینند و خوف راهزنان و خطر خارهای …. در هر گام مشهود است. چه باید کرد، با چه کس و چگونه باید رفت، سخن این است و همینجا!

بزرگان گفته اند و راهبران حقیقی تکرار می کنند که اراده ای به استواری کوه، کوله باری از تقوی و خلوص سلاحی از دعا کفشی از توکل نگاهی از رجا و قلبی هم شوق باید. و در این راه بی «همراه» آغاز مکن که بقول شاعر ظلمات است، بترس از خطر گمراهی. برادر می ترسم از اینکه برایت بگویم و یا بنویسم، بکوش همراه تو آن باشد که بر تو بیفزاید و در لحظه های خطر مونس و یاریت باشد و در ادامه راه، هشدار دهنده و هادی. عارفی گفته است دوست تو انکسی است که پیش از انکه با تو به گفتگو بپردازد، دیدار او برای تو وسیله اندرز باشد.

برادرم بارها گفته ام و باز می گویم که هرگز منگر که چقدر آمده ایف منگر که از کی جلو زده ای منگر که جا زد، بلکه دقیق و هوشیارانه بنگر که چقدر از راه مانده، که از تو جلو زده و چقدر از راه باقی ماند، بپا خیزو بر گام هایت در ادامه رفتن بشتاب، در این موقع از زمان، دیگر جای ماندن و غفلت و درنگ نیست خیانت است…..

 بر لبانت شکوفه لبخند برویان و بیانت را محبت و لطافت بخش و قلبت را وسعت آسمان ده و تنها به او بیندیش و برای او باش و با او….

اگر صاحبی می طلبی «خدا» را برگزین اگر «مونس» می خواهی با قرآن «مأنوس» باش اگر زاد می خواهی «تقوی» اگر مشغولیت می طلبی «عبادت» اگر عبرت می خواهی «مرگ» و اگر مطالعه خویش را بخوان که ما کمتر ممفس خویش را ورق زده ایم. بکوش تا همواره بکوشی و هر روز فراتر از دیروز و پر بارتر از «امروز» باشی! 

    ۲۰/۹/۶۴ 

خدا همیشه یادت و یارت باد

برادرت مسعود شاحیدر

همچنین ببینید

رهروی ایستاده بر راهی سرخ -فراز هایی از دفتر برادر شهید مسعود شاحیدر

وقتی به آبی آسمان می اندیشم وسعت روح و اندیشه شهدا که یکرنگ و زلال …

پاسخ دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

معادله را حل کنید *