برادرم:
ما در شرایطی زندگی می کنیم که خوب شدن، بالیدن، و اوج گرفتن واقعا دشوار است. اگر بذری در شوره زار، در کویر و در شرایطی بیابانی بپاشند تا چه اندازه می توان به ثمر اندیشید؟ اگر پرنده ای تیز تک و سبکبال و بلند پرواز را در قفسی تنگ به اسارت کشانیم دیگر کدام نغمه و کدام پرواز را می توان از او طلب کرد؟
می بینی که ساقه های ترد و جوان در برابر طوفان ها و تند باد ها به سادگی می شکنند. می بینی که در وسعت باتلاق این عصر، هیچ گلی نمی روید و اگر بروید بوی گنداب می دهد. پرندگان این عصر آنچنان در زنجیر و بند اسیرند که جز ریختن پرهای زیبایشان هیچ فرجامی ندارد. براستی دشوار است در این هنگامه آلودگی و عصیان و دروغ و فریب ماندن و بر پای ایستادن. دعوت ها و کشش های مختلف زرق و برق های رنگ رنگ جاذبه های ارزش شکن انچنان خرمان گرفته اند که اگر لحظه ای دیر بجنبیم برای همیشه ما را فرو خواهد بلعید.
وقتی می بینیم آنان که در اوجند در پی دانه ای فرو می آیند و صیاد نمی بینند و در دام می مانند وقتی می بینیم گاه در یورش نخستین ضربه ها، درختانی ستبر نیز می شکنند و بزرگانی، کوچک و حقیر می شوند سرنوشت ما معلوم است.
چه باید کرد چگونه با کدام سلاح باید مجهز شد و با کدام زره، روئین تن در مقابل تأثیرهای مسموم می شوییم کدام وسیله را باید برگزید تا ازین همه بیابان و دره و چاه گذشت و کدام کفش را باید پوشید تا خار این همه خارستان در پایمان نرود و تیغ ها و تیزی سنگ ها متوقمان نسازد؟
براستی توشه راه چیست؟