خانه / به قلم شما / دست نوشته ها (صفحه 3)

دست نوشته ها

اولین دل نوشته مهدی نعیمی با غربت امام عصر (عج)

آقای من! مولای غریب و تنهای من! پدر مهربان اهل عالم! می خواهم غربتت را حکایت کنم؛ غربتی که دوازده قرن است ریشه دوانیده؛ غربتی که اشک آسمان و زمین را جاری ساخته؛ غربتی که حتی برای برخی محبانت، غریب و ناشناخته است؛ غربتی که اجداد طاهرینت پیش از تولد …

ادامه نوشته »

یاد یاران غریب

alt

هوالباقی باز خرداد آمد و اندوه و غم ، دل بچه های هم دوره من را تازه کرد. باز خرداد آمد و یاد یاران از یاد رفته دوباره در مسجد زنده شد. باز خرداد آمد و بوی دو گل پرپر شده مسجد را، با خود آورد. راست می گویم دو …

ادامه نوشته »

زمزمه ی دلتنگی- مهدی نعیمی

alt

شهید! ای پرستوی مهاجر،کاش می دانستی با رفتنت دل ترک خورده من بارها شکست. کاش می دانستی هر سپیده دم به امید دیدارت چشمهایم را می گشایم. من به دنبال تو تمام کوچه باغ های شهر را گشته ام. اما آنچه از تو به جا مانده نامت است که زینت …

ادامه نوشته »

مسئول جلسه ها بخوانند: الگوشناسی۱

alt

بین سالهای ۱۳۷۰ تا ۷۲ عضو جلسه نوجوانان بودم آن موقع مسئول جلسه آقای مجید بهدار و مسئول جلسات جناب آقای حسن مشیری بودند. که من به شخصه نکات آموزنده ی زیادی از ایشان آموختم. در آن سالها بحثی در جلسه نوجوانان توسط آقای رضا بهدار – برادر آقای مجید …

ادامه نوشته »

دل نوشته ایی باشهدا – مهدی نعیمی زاده

ای شهیدان سلام. شما رفتید و بازماندگان را باکوله باری از مسئولیت تنها گذاشتید . شاید روز وصل شما با خداوند با خود این فکر را می کردید که ما می رویم تا بعد از ما باشند کسانی که خون سرخمان را که برای سربلندی و افتخار اسلام عزیزمان دادیم پایمال …

ادامه نوشته »

تنی چند دلنوشته ….-۱۳۹۱

بنام او با سلام خدمت تمامی دوستانی که امسال خدا باز نصیبشان کرد، تا دگر بار چادر اردوهای سردشت – شهیون را برپا کنند. با سلام خدمت تمامی دوستانی که امسال هم سرشار از هوای پاک بهاری جاده میانه شدند و مثل گلهای سرخ شقایق لحظه به لحظه لبخند هاشان …

ادامه نوشته »

یه یاد فراز های فراموش شده ال یاسین

به نام خدای آل یاسین، فراموش نمی کنم آن روزهای اول زیارت را، فوج نور و تجلی حضور دل های غریب جا مانده از صفحه انتظار؛ آن روزها محفل عهد بچه ها را هر یک شنبه شب در ان روزها هر کس کاری داشت برای آمدن به آن محفل رها …

ادامه نوشته »

قاصدک ۵-۱۳۷۸

آن موقع ها در بین بچه های مسجد از بزرگ تا کوچک فقط یک کلمه فاصله بود که آن یک کلمه نه برای فاصله انداختن بود بلکه برای نشاندن دادن بزرگواری فرد و احترام بودو آن نبود جزء کلمه (مش)

ادامه نوشته »

قاصدک ۴-۱۳۷۸

  به نام معشوق عاشق دوست   دوستان نکردیم کاری و شد ایامی، چند وقتی است که نیاز است فلسفه آمدن و رفتن، تفکر و عشق ورزیدن را دوباره از پیمان نامه الست بخوانیم و فریاد بزنیم که برای عشق ورزیدن آمده ایم عشق ورزیدن که همان تپش دل برای …

ادامه نوشته »